سلام گفتم بیام اینجا بنویسم که این خاطره های قشنگ و به یاد ماندنی از یادم نرود.پنجشنبه عصر بود آقایی از خونه شون به سمت خونه مون حرکت کرد بماند که شب بابام همه رو توی خونه بابا حاجی گرسنه نگه داشت تا ما برسیم فکر کنم ساعت های ۱۰ و نیم شام خوردیم.شبش تا ساعت ۲ نیمه شب داشتیم حرف میزدیم بعد رفتیم که بخوابیم منو آقایی شیطونی هامون گل کرد خلاصه اینکه فردا صبحش آقایی خوابالوی خوابالو بیدار شد و گفت من یکم بیشتر بخوابم تو برو صبحانه آماده کن ساعتهای نه یا نه و یا شاید ده بود که از زرند حرکت کردیم ظهر ناهار رو توی یه رستوران توی شهر نایین خوردیم ساعتهای چند بود یادم نیست رسیدیم
اصفهان هتل عالی قاپو توی خیابون قشنگیه که سنگفرش شده و گلکاری و جوب آب داره نزدیک سی و سه پل و بقیه جاهای گردشیه...شبش رفتیم کنار هتل چیز برگر خوردیم خوشمزه بود دیروز که میشه روز دوم آقایی رفت سرکار و منم رفتم بیرون گردی کل خیابون چهارباغ رو زیرو رو کردم اما حالت های خیلی خوشگلی ندیدم البته یه سری به بازار هنر که بازار طلا فروش هاست زدم چقدر طلا فروشی داشت دلم می خواست با مصطفی بریم ببینیمشون.امروز قراره بریم آکواریوم و بازار طلاراستی دیروز که آقایی از سرکار اومد ساعت های ۲ بود رفتیم توی یه رستوران و ناهار خوردیم آقایی کباب بختیاری سفارش داد و منم جوجه کباب لبنانی سفارش دادم هردوتاش خوشمزه بود و بعدش هم پیادهروی کردیم به سمت کلیسای وانک...محله کلیسای وانک هم خیلی خوشگل بود سنگ فرش بود و زیبا و باحال...کلیسای وانک هم خیلی جالب بود ارزش ارزش نیم ساعت پیاده روی رو داشت یه موزه هم داشت که اون هم جالب بود کلاً کلیسای وانک مربوط به ارمنی ها بود و اون محله هم محله ارمنی نشین ها در اصفهان بود داخل موزه عکس مریم بی صدا صبور...
ادامه مطلبما را در سایت بی صدا صبور دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : biseda-saboro بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 27 بهمن 1400 ساعت: 23:24